کتابخانه عمومی شهدای گلشهر شهرستان گلپایگان



ردیف عنوان پدیدآور ناشر تعداد صفحات مناسبت
1 نمی‌دانیم چرا؟
(راه کامیابی و راز ناکامی در هدایت فرزندان)
یوسف غلامی دفتر نشر معارف 176 -
3 خواهر نرجس شکوریان فرد عهد مانا 192 امام حسین علیه‌السلام و عاشورا
2 پیرمرد و صندلی سید سعید هاشمی به‌نشر 141 صدور فرمان مشروطیت
4 بچه‌های فرات لیلا قربانی کتاب جمکران 137 امام حسین علیه‌السلام و عاشورا

 

نمی‌دانیم چرا؟ راه کامیابی و راکامی در هدایت فرزندان؛ پدیدآور: یوسف غلامی؛ ناشر: دفتر نشر معارف؛ تعداد صفحات: 176

نمی‌دانیم که هستیم، عادت‌هایمان ریشه در کدام الگوها و ریشه‌ها دارد، چرا باید ازدواج کنیم، فرزند‌دار شویم، چگونه آن‌ها را تربیت کنیم و . ده‌ها پرسش دیگر.
 تربیت فرزند از آن دسته موضوعات حساس،چالش‌برانگیز و از دغدغه‌های اصلی بسیاری از والدینمحسوب می‌شود. امابه درستی چقدر برای این موضوع خطیر وقت و انرژی صرف می‌شود و برای آگاهی از اصول و دانش کافی در این امر چه باید کرد؟
کتابحاضردرباره‌یتربیتفرزندان
،راه‌هایکامیابی در این مسیرو هدایتآنهاست. وظایف والدین پیش از تولد فرزند، روش‌های نادرست تربیت کودک، آشنایی با ابزارهای مهم تربیت، شناخت ویژگی‌های دوران کودکی، چگونگی شکل‌گیری شخصیت کودک و عوامل هدایت یا گمراهی فرزندان از مهم‌ترین محورهای این کتاب به‌شمار می‌رود.
همین‌طورآسیب‌شناسیِ برخی سبک‌های تربیتی و ارائه‌ی راهکارهای علمی با نگاه به تعالیم دین مبین اسلام از ویژگی‌های دیگر کتاب محسوب می‌شود.
ما در تربیت فرزندانمان و در مواجهه با رفتارهای اشتباه آن‌ها چه می‌کنیم؟
چقدر او و نیازهایش را می‌شناسیم؟
روش مستقیم و غیرمستقیم در آموزش کودک به چه معناست؟
قوانین خانه را چه کسی وضع می‌کند و بر اساس چه معیارهایی؟ و.
از جمله پرسش‌هایی است که این کتاب به آن پاسخ می‌دهد.
در پایان نیزروش‌هایمتناقضشخصیت‌دهیکودک وشرایطفرمانرواییکودکانهموردبررسیقرارمی‌گیرد و حکمت نهفته در پس عبارت دوران پادشاهی کودکان تا پیش از هفت سالگی را به روشنی بیان می‌کند.
نویسنده که خود مطالعات غیرروشمند را در تربیت و پرورش کودک بی‌فایده می‌داند در این کتاب تلاش نموده تا مطالبی منسجم و کامل را به مخاطب عرضه نماید.

 

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
صد سال پیش، قبل از آنکه غربیان بدانند روانشناسی» چیست مردی از تبار حضرت محمد صل‌الله‌علیه‌و‌آله (امام صادق علیه‌السلام) به پیروان خود فرمود: از حقوق فرزند بر پدر این است که پدر، مادر آن کودک را بزرگ و محترم بدارد. کودک همیشه باید پدر را احترام‌گذارِ مادر مشاهده کند. طفلی که مادر خود را ستم‌دیده ببیند، احساس شخصیت نمی‌کند و با تعادل روانی بزرگ نمی‌شود. احترام به مادر، کمترین حق فرزند بر پدر است. (ص 119)

خواهر؛ پدیدآور: نرجس شکوریان‌فرد؛ ناشر: عهد مانا؛ تعداد صفحات:‌ 192
این کتاب داستان‌های کوتاهی است از زمانه، زندگانی و سیره حضرت زینب کبری سلام الله علیها. داستان‌ها اغلب از زبان حضرت زینب سلام الله علیها روایت می‌شوند.
حکایت‌های کتاب از زمان عبدالمطلب و حمله ابرهه آغاز می‌شود و با بیان نکاتی کمتر شنیده شده درباره تاریخ صدر اسلام و درباره زندگی خود حضرت زینب سلام الله علیها جلو می‌رود و تا با نقل خاطرات مربوط به بازگشت مجدد ایشان از مدینه به شام که آخرین سفر ایشان هم بود پایان می‌یابد.
نثر روان و بسیار جذّاب و وجود مباحث کمترشنیده شده همراه با رعایت اختصار از جمله ویژگی‌های کتاب است که آن را بسیار خوش‌خوان کرده است.
قلم تأثیرگذار و خوش‌ذوق نویسنده، دقت نظرش در ظرائف عمیق و دقیق تاریخی و انتخاب زینب کبری سلام‌الله‌علیها این اثر را از دیگر نمونه‌های مشابه متمایز ساخته است.


در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
همه‌ جا می‌‌گویند اولین مرد مسلمان پدرم علی بوده است؛ اما نمی‌‌شود گفت که اولین بزرگ قبیله، اولین نام‌‌آور مکه، اولین شیخ بنی‌هاشمیان، که چون کوه ایستاد مقابل ابوسفیان و ابولهب و ابوجهل، آن هم یک‌‌تنه و شجاعانه و مدبّرانه، مسلمان نبوده است؛ که باید گفت ابوطالب را کسی ندید که بت بپرستد و به روش جاهلیت مقابل آن‌ها سر خم کند، به کسی شلاقی بزند، به همسایه و ضعیفی زور بگوید، از ناحقی دفاع کند، سر به تکبر برافراشته دارد و یا حتی یک‌‌بار و یک‌لحظه در مقابل مشرکان، پشت محمد مصطفی را خالی کند!
کسی در تاریخ نگفته است که حتی یک‌‌بار زبان به نصیحت پیامبر خدا باز کند تا از تبلیغ دین اسلام کوتاه بیاید، اما بارها تاریخ‌‌نویسان نوشته‌اند که او ایستاد مقابل همه‌ی کفر، یک‌تنه!
ص۲۰

 

پیرمرد و صندلی (برگرفته از زندگی شهید مدرّس)؛ پدیدآور: سید سعید هاشمی؛ ناشر: به‌نشر؛ تعداد صفحات:‌ 128
شناخت تاریخ اواخر عصر قاجار بسیار حائز اهمیت و عبرت‌آموز است. اینکه انسان بداند چه شد که سردار سپه یا همان رضاخان با آن سابقه نامطلوب که بسیاری از نمایندگان مجلس از آن مطّلع بودند، توانست کاری کند که مجلس شورای ملی بر خلاف اصول قانون اساسی، حکم به انقراض دودمان قاجار و تأسیس سلسله پهلوی دهد، بسیار حائز اهمیت است. اینکه انسان بداند معدود نمایندگان فراکسیون اقلیت، نظیر مرحوم مدرّس و ملک‌الشعرای بهار و. چه اقدامات و تلاش‌هایی کردند تا این امر رخ ندهد، نیز بسیار جالب است. این‌ها و بسیاری مطالب تاریخی بسیار ارزشمند دیگر نظیر چگونگی ترور میرزاده‌ی عشقی، عملکرد بسیار بحث‌برانگیز و عجیب مصدّق در آن برحه‌ی تاریخ و. در قالب روایتِ داستانیِ کم‌نقص که هم اتقان و سندیت تاریخی دارد و هم از حیث هنر نویسندگی در سطحی بسیار قابل قبول است به شکلی که گویی انسان به تماشای یک فیلم جذّاب تاریخی نشسته باعث شده این اثر در نوع خود اگر بی‌نظیر نباشد، کم‌نظیر باشد. ضمن اینکه تصاویر زیبایی نیز به کمک فوای تخیّلِ مخاطب آمده تا تصوّر بهتری از فضای شکل‌گیری این داستان تاریخی در ذهن خواننده شکل‌ بگیرد.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:
مجلس ساکت بود. دیگر خبری از آن داد و فریاد‌ها و آن پچ‌پچ‌های همیشگی نبود. مدرس، ساکت و با اخم، آن جلو نشسته بود. حرفی نمی‌زد. همه چیز از قبل مشخص شده بود. تدین که در جایگاه رئیس نشسته بود، شروع کرد به صحبت: همان‌طور که وکلای محترم اطلاع‌دارند و در رومه‌ها هم درج شده، انتقاد ملت از سلسله‌ی قاجاریه به‌خصوص از شخص اعلی‌حضرت، زیاد شده.این روزها ملت ایران به پادشاهی نیاز دارند که درد و غم و رنج آن‌ها را درک کرده،‌به داد دل این ملت مظلوم برسد. به همین منظور در مجلس پیشنهاد شده است اعلی‌حضرت را که مدت مدیدی است در سفر اروپا به سر می‌برند و ضمن بیماری که دارند آن‌چنان که باید در معرض مشکلات نیستند، از پادشاهی خلع و سلطنت را به شخص آقای رضاخان سردارسپه که درست‌کاری و امانت‌داری ایشان نزد همگان مسلم است، بسپاریم.
مدرس گفت: ریاست شما غیر قانونی است. باید استفای رئیس را بخوانید و بعد باید رئیس جدید انتخاب شود.
قبل از این که تدین لب باز کند و حرفی بزند، یک‌دفعه مجلس خروشید!
- بنشین آقای مدرّس!
- کار آقای تدین قانونی است!
- شما فقط وقت مجلس را می‌گیرید.
مدرس پشت سرش را نگاه کرد. هفتاد هشتاد نماینده‌ی مجلس، همه با هم فریاد می‌زدند و به مدرس گله می‌کردند. خیلی از طرف‌داران فراکسیونِ اقلیت ساکت بودند. چندتایشان وقتی نگا‌ه‌شان با نگاه مدرس گره خورد، سرشان را زیر انداختند. فقط مخالفین مدرّس بودند که فریاد می‌زدند.
تدیّن بعد از فروکش کردن فریادها گفت: ما در این ماده،‌ انقراض سلسله‌ی قاجار و واگذاری حکومت موقت را به شخص آقای رضاخان پهلوی به رأی می‌گذاریم.»
مدرس با خشم عصایش را بر زمین کوبید: این ماده خلاف قانون اساسی است!.»
دوباره سر و صداها بلند شد. تدین با همان خونسردی گفت: رأی می‌گیریم آقای مدرّس! وکلا نظر می‌دهند.».
مدرس از جایگاهش بیرون آمد: .خلاف قانون اساسی است. صد هزار رأی هم که بدهید خلاف قانون است.
و در میان همهمه‌ی وکلا،‌ عصان از مجلس خارج شد. پشت سرش سه‌چهار وکیل دیگر بلند شدند.
یکی از آن‌ها گفت: در مجلسی که قانون اساسی زیر پا گذاشته شود، نمی‌مانیم!»
دیگری با فریاد اعلام کرد: این ماده، خیانت به ملت است.»
و با مدرس از مجلس بیرون رفتند.
سر و صدای وکلای دیگر هنوز بلند بود:
- ملت می‌خواهد که قاجار منحل شود.
- کسی که مجلس را ترک کند، خائن به ملت است.
تدین نفس راحتی کشید: ساکت، آقایان رأی می‌گیریم.
از هشتاد پنج نفر وکیل حاضر در مجلس، هشتادنفر موافق این ماده و پنج‌نفر مخالف آن رأی دادند. به محض این‌که این حرف از دهان تدین بیرون آمد، گویی مجلس منفجر شد. وکلا شروع کردند به دست زدن و هورا کشیدن.
.ملک الشعرا گفت: حیف شد! تمام زحماتی که کشیدیدم به باد رفت. بالاخره این مرد مملکت را قبضه کرد!
مدرس گفت: او به تنهایی عرضه‌ی هیچ کاری را ندارد. همه‌اش زیر سر انگلیسی‌هاست. آن‌هایند که تصمیم اصلی را می‌گیرند.».
ص133تا127

بچه‌های فرات؛ پدیدآور: لیلا قربانی؛ ناشر: مسجد مقدس جمکران؛ تعداد صفحات: 137

بچه‌های فرات» روایتی نو از واقعه کربلاست. ماجرای چند پسر نوجوان که مدتی است خبر آمدن امام حسین علیه‌السلام به کوفه را شنیده‌اند و حالا می‌کوشند تا در زمره یاران او باشند. آن‌ها شنیده‌اند که دعوت‌کنندگان امام علیه‌السلام حالا که وقت حمایت و همراهی شده پشت او را خالی کرده‌اند.

 این داستان بیم‌ها و تردیدهای افرادی را روایت می‌کند که بخاطر طمع‌شان ولی خدا را تنها گذاشته‌اند اما فطرت پاک نوجوان‌هایی شجاع آن‌ها را به سوی چشمه خورشید می‌خواند. بهره‌گیری از منابع تاریخی و فضاسازی‌های جذاب داستان از ویژگی‌های آن به شمار می‌رود و آن را از سایر آثار مشابه متمایز می‌کند.

در بخشی از کتاب می‌خوانیم:

از درد بیهوش شده بود. یکی از همان چوپان‌ها شب دیده بود که عبدالله دارویی را در ظرف آب مأموران ریخته و سریع خودش را به آنها رسانده و پیش دستی کرده بود. آنها هم نامردی نکرده بودند و وقتی عبدالله آب را آورده بود، برای امتحان آن را به خوردِ خودش داده بودند. چند ساعتی بود که در خواب عمیقی رفته بود. ص 112

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها